فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

رفیق نیمه راه

خیلی نامردی...خیلی...

حتی فکرشو هم نمیکردم که یه روز بخوای باهام اینطوری کنی

چه راحت همه چیزو یادت رفت...چه راحت همه چیزو زیر پا گذاشتی...چه راحت فراموشم کردی...

کم بهت محبت کردم؟ برات کم گذاشتم؟ کم قربون صدقت رفتم؟ کم باهات حرف زدم؟

یادته اون اولا؟ لحظه هایی که تو یونی،میومدی دم بوفه ی دخترونه،206 ت رو پارک میکردی دم در بوفه،منتظر من میموندی تا بیام... گاهی انقدر میموندی که خوابت میبرد!چند بارم تو خواب غافل گیرت کردم! چند بارم چشمای سبز و زیباتو باز کردیو زل زدی تو چشمام....

یادته وقتی عاشقت شدم؟ یادته؟ تا دم سلف دخترونه میومدی و من ناهارمو میگرفتم و با تو میخوردم! هنوز صدات تو گوشمه... هنوز یادمه که چجوری با اون چشمای سبزت دل منو بردی...

یادته اون روز دم سلف؟ یادته وقتی داشتی ناهار میخوردی بلند بلند گفتم:خداااااااااااا!من عاشق اینم! یادته دختره چجوری چپ چپ نگام کرد؟ یادته چه لبخندی تحویلش دادم؟

رقیبت چی؟اونو یادته؟!

همونی که مشکی میپوشید!اونم چشماش سبز بود اما من فقط تو رو دوست داشتم!

تویی که همیشه یه لباس تنت بود!اما چون به چشمات میومد،هیچ وقت هیچی نگفتم....

وقتی به اون روزا فکر میکنم،دلم کباب میشه...

اون روزو خوب یادمه که اومدم بوفه و تو جلوی بوفه نبودی...اومدم سلف و تو حتی جلوی سلف هم نبودی...

بعد از اون فقط چند بار تو محیط دانشگاه دیدمت... بعد دیگه انگار نه انگار که دلی بوده و چشمی و نون و نمکی و رفاقتی...

همه چیو زیر پا گذاشتی... حتی دل منو...

چطور میتونم ببخشمت؟

چطور میتونم اینهمه خاطره رو فراموش کنم؟... نه...نه... نمیتونم....

این روزا وقتی از دم سلف رد میشم،داغ دلم تازه میشه...

راستی!هنوز عکساتو دارم!میخوام نگهشون دارم! میخوام بذارمشون اینجا که همیشه بمونی! همیشه ی همیشه! حتی وقتی من نبودم!

عکساتو میذارم تو ادامه ی مطلب،تا هر وقت وبلاگمو باز میکنم،چشمم تو چشمات نیفته و خاطراتم زنده نشه...

"یادته اون اولا؟ لحظه هایی که تو یونی،میومدی دم بوفه ی دخترونه،206 ت رو پارک میکردی دم در بوفه،منتظر من میموندی تا بیام..."


http://s1.picofile.com/file/7257523866/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C1.jpg



"گاهی انقدر میموندی که خوابت میبرد!چند بارم تو خواب غافل گیرت کردم!" 


http://s2.picofile.com/file/7326722468/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C3.jpg



تا دم سلف دخترونه میومدی و من ناهارمو میگرفتم و با تو میخوردم!


http://s2.picofile.com/file/7326721391/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C2.jpg


هنوز صدات تو گوشمه...

میییییییییییاااااااااااااااااااوووووووووووووووووووووووووو!!!!!!!!!!!!!!!!


هرررررررررررررررررررررررر!!!!!!!!!!!!!!!!

پ.ن: پیشی مورد نظر دیروز در دانشگاه یافت شد!

به نظر شما ببخشمش و برگردم سر خونه زندگیم یا نه؟!!!


بعدا نوشت: B+

نظرات 15 + ارسال نظر
الف سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 12:28 ق.ظ http://www.inspiration90.blogfa.com

همون اولش حدس زدم گربه باشه !! آخه فقط گربه هان که دم در سلفن !!! ما هم داشتیم ! :))))))

بی ادببببببببببب!!!!!!!!!!
خیلی ملوسن آخه لا مصبا!
:))))))))))))))))))))))))))

جزیره سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 12:33 ق.ظ

مردم ازار

حدس میزدم میخای مردم ازاری کنیاااااااااااااااااا،حال میکنم خوب شناختمت


من خیلی هم خوبم!
خیلی هم آروم . عالی! :دی

Chap dast سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 01:45 ق.ظ http://chapdastam.blogsky.com/

خیلی خیلی خیلی ممنونم عزیزم بابف فایل:*:*:*

آناهیتا سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

دختررررررررررررر تو محشررررررررررررررررررررری
می خواستم بگم چرا خاطرات شما همش دم سلف بوده؟ مگه طرف تو کار پخش غذاست؟ فک کردم از این موردهاس که توی دانشجو عاشق پسر کارگر شدی...بعد با خودم گفتم لابد اوضاع مالیش خیلی بد نیس چون 206 داره! خلاصه آخرش می خواستم دعوات کنم واسه چی عکس هاشو عمومی می کنی!!! بازم از فکرای سرکاریم بگم یا کافیه؟
ظاهرا دوستان با فطرت مردم آزارت آشنایی داشتن ولی من یکی سر کار رفتم! آخه شنیده بودم آرومی! فک کنم هاله می گفت آرومی...حالا می بینم که عین کیانا و جزیره کم نداریم!!!

ووووووویییییییییی!!!!!!!!!!
اتفاقا اون پسره که تو سلف دختراس هم چشماش سبزه!!!
پس چییییییییی!!!206 داره! :D
دیگه گفتم عشقمو همه بشناسن! :دی

من خیلی هم دختر خوبیم! خیلی خانوم و مهربون و آرومم!

کیانا کیهههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟
جزیره کیهههههههههههههههههههههه؟؟
کییییییییییهههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نیما سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 12:19 ب.ظ

تابلو بود که در مورد یه حیوون نوشتی !

از این حییونا کم نیستن آخه بد بختی!
ــــــــــ
دور از جون البته!

الی سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 02:32 ب.ظ http://elisismcom.blogsky.com

قبل از ادامه مطلب میتونسم باور کنماااا...اما وقتی گفتی میذارم توو ادامه مطلب میخواسم بگم پیشیه!
بترکی بچچه!

بوووووووووممممممممممم!!!!!!!
ترکیدم! :دی
حواست به چهارشنبه سوی نبوداااااااااا!! :دی

علی سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 04:49 ب.ظ

ایول ا...

تومحشری .........


:D
ممنون!

زهرا چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 01:25 ق.ظ http://www.zafa.blogsky.com

ضایع بود گربس.من خودم قبلاً این کار رو کرده بودم تو وبلاگم

هیچم!اصنشم!
تو که نمیدونی!من همش عاشق آقایون چشم سبز میشم خب!
خجالت بکش! عاشق گربه میشی؟؟؟؟ حیا کن!!! نچ نچ نچ!

دختری از یک شهر دور چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 11:03 ق.ظ http://denizlove.blogsky.com/

ای جان...
برگرد سر خونه زندگیت... این چشای سبز رو از دست نده!!!!

چشـــــــــــممممممم!!!! حتما! :دی

Mohammad چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 03:53 ب.ظ http://parsiya.ir

نگا کن نگا کن....
بیکاری مگه تو دختر؟
من میگم خدایا این چش شده نگو سر کاریم....

اهههههههه

اینقد نیگاش نکن تموم میشه! :دی
خعلیم دلت بخواد! والا!

محمدآقایی چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 06:17 ب.ظ http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

خیلی باحال بود
انتظارش را نداشتم با این تصاویر روبرو بشم

راستی سلام
با اجازه لینکتون کردم که همیشه بیام

مرسی!
:دی
ــــــــ
خواهش میکنم!خوشحالم میکنین!

کورش تمدن یکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت 09:40 ق.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
چطوری بچه؟خوبی؟
خدا لعنتت نکنه
اولش کلی ناراحت شدم و دلم برات سوخت
ولی یکم که خوندم گفتم این دیوانه سرکارمون گذاشته ولی نمیدونستم منظورت چیه
وقتی عکس رو دیدم یه فحش دادم البته از نوع استریلیزه و مجازش
همینه دیگه دانشگاه هم که میری فکر درس نیستی دیگه
دیگه چه خبرا؟
کارای خونه رو کردی؟
اون شیشه فقط یکی کثیفه من از جلوی خونه تون رد شدم خواستم در بزنم بگم ولی درتون خراب بود

به! سلاااامممم! آق دایی!!!
هی وای من!
منظور خاصی داشتم! :-"
وای من عاشق خوراکی های غیر مجازم! البته به شرطی که از اونایی نباشه که هی به مردم میگن .. خوردی!
دانشگاه که دیگه جای درس نیست!!!
آره بابا تا همین الان مث یک عدد حمار مهربون داشتم کار میکردم!
آخه به پنجره توری زدیم،نمیشه اونیکی شیشه رو از بیرون تمیز کرد!
درِمونو کندی بردی آخر؟؟؟!!! میگفتی به در برات میخردیم دایی!خب این چه کاریه! شما مهندس این مملکتی مثلا!!!!
تاززززههههه!!! شما چجوری از کوچه بن بست رد شدین؟؟؟!!! نه!جانِ من!!!!
فرانک اشتاین!!!!! اااااااااااا!!!!!!

بابک اسحاقی دوشنبه 29 اسفند 1390 ساعت 06:25 ب.ظ http://www.javgiriattt.blogsky.com/

سلام محدثه عزیز
ممنون از عیدی قشنگت
برات آرزوی سالی پر از شادی و موفقیت دارم
عیدت مبارک

سلام برادر!
خواهش میشه! وظیفه بود!
ممنون!منم همینطور.
عید شمام مبارک!

هاله بانو سه‌شنبه 1 فروردین 1391 ساعت 10:51 ب.ظ http://halehsaadeghi.blogsky.com/

سلام محدثه جان
سال نو مبارررررررررررک
سال خوبی داشته باشی

سلاممممممممممم!!!
خوبی؟
شما کجا؟اینجا کجا؟؟؟!!!
یال وی توام مباررررررکککککککککککک!!!
یو توووووووو!!!

عارفه شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 09:26 ب.ظ

خدا نکشت محدثه

مرسی بابت دعای خیرت!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد