فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

ساعت ٢:٤٠ بامداد

-الو؟

+الو؟

-سلام 

+سلام  خوبی؟

-تو خوبی؟قرص خوردی؟

+آره.خوبی؟چیکار میکنی؟

-دارم پُست میدم...

+حالت خوبه؟

-سرده...

سرده...

سرده...

(مث اینجا...بدون تو...)

"سرباز"

دیروز که نبودی

تکیه ام را به درختی دادم

که لباس تورا پوشیده بود...

...

من

معشوقه ی موهای بر باد رفته ام

معشوقه ی تلف شده از پست دادن های توی گرما

معشوقه ی اوای "به پوتین ١....به پوتین ٢....به پوتین ٣"

معشوقه ی تمام خشم شب ها

تمام رگباری ها

تمام رزمایش ها و اضافه خدمتها

معشوقه ی منتظر نگران تمام سربازهای دور از عشقشان منم

تمام سربازها تویی

و تمام معشوقه ها

منم