فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

چی بگم

وقتی میام اینجا حس میکنم رفتم تو یه حموم عمومی متروکه که یه زمانی پر بوده از رفت و امد و ادما و خنده ها و شادیا و ناراحتیا و بغضاشون اما حالا انقدر خالیه ک حتی انعکاس صدای نفست هم توش میپیچه

مث یه قصر بزرگ و مترکه با تار عنکبوتایی ک همه جا رو پوشوندن...

مث قصر پادشاه تو کارتون اناستازیا...

دلم میخواد وقتی میام اینجا داد بزنم انی بادی هوم؟...

 و از پله ها بالا برم و خاطرات دور و دورترمو مرور کنم...

چقدر غمناکه اینجا

دلم نمیاد نداشته باشمش چون هنوز خیلی دوسش دارم و برام یاداور روزای خوب و بد و تلخ و شیرین زندگیمه... دوستت دارم وبلاگ من

حتی اگه هیشکی نگاهت نکنه

حتی اگه متروکه بشی و ارواح تو وجودت پرسه بزنن

حتی اگه تنها ترین بشی باز من هستم. مطمئن باش

دوستت دارم وبلاگ من

نظرات 2 + ارسال نظر
لبخند ماه جمعه 10 آذر 1396 ساعت 02:39 ق.ظ http://Www.labkhandemaah.blogsky.com

حس مشترک

متاسفانه...

گمشده جمعه 10 آذر 1396 ساعت 02:49 ق.ظ http://light-star.blogsky.com/

من نگات می کنم. دیدی تو این فیلم ها یکی می ره تو یه جای متروکه ای، بعد یهو از یه جایی صدا میاد. یکی فرار می کنه. دنبالش می دوعه می ره می بینه یکیه اونجا قایم شده بود و زندگی می کرد؟
الان من اونم که تو اون جای متروکه قایم شده

چه خوبه که یکی هست... حس زندگی خیلی خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد