فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

زنگ خورت تو حلقم!!! :دی

سر کلاس شیمی نشسته بودم و دبیرمون داشت تست حل میکردو منم که علاقــــه منــــد!!! ، هندسفری گذاشته بودم تو گوشم و داشتم آهنگ گوش میدادم!! که یهو حس کردم دلم واقعا یه آهنگ میخواد!آهنگی که خودم نداشتمش!

زدم به نادیا -که اونم از فرط علاقه داشت تو دفترش طراحی میکرد- و گفتم:من یه آهنگ میخوام که اگه همین الان گوش ندمش میمیرم!!!!

- "10 دقیقه" تا زنگ مونده! صبر کن خب!

به ساعت نگا کردمو گفتم - نمیتونم!الان میمیرم!

-حالا چ آهنگی هست؟!!!

- ماری جون ِ تتلو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

-هررررررررررررررررررررررررررررررر!!!! من ندارمش!!!

-ای بابا!!! تمشک خانومی داره!بهش بگو بفرسته برام!

از اونجایی که گوشی تمشک خانومی نوکیا بود و گوشی من سونی اریکسون،و این دوتا خوب به هم آهنگ نمیفرستن،مخصوصا اگه دور باشن،تمشک خانومی گوشیشو استتار کردو رسوند به من!

همونطوری که هندسفری تو گوشم بود و داشتم به آهنگ گوش میکردم،گوشی رو نگا کردم!دیدم برام رفته رو آهنگ!گفت خودت بفرستش!

نگا کردم به گوشی،گوشه صفحش نوشته بود option ،اما هیچ دکمه ای برای  optionنداشت!!!!!

فقط یه دکمه ی گنده اون وسط بود!

منم مسلما کار دیگه ای جز فشار دادن اون دکمه از دستم بر نمیومد!

پس فشارش دادم! که یهو...


اگه آلبومم بیاد بیرون چی میشه ماری جون؟؟!!!!!!....


وای خدای من!!!! کل کلاس رفت رو هوا!!!!!! همه برگشتنو منو نیگا کردن! دبیرمونم که همینجوری پـــِخِش میکردی،میزد زیر گریه!تریپ افسردگی حاد بود!دیگه چ برسه به اینکه یه همچین اتفاقی هم بیفته تو کلاسش!

حالا من ِ احمق اون وسط،عوض اینکه خاموش کنم اون آهنگو،با هزار جور خجالت و سرخ و سفید شدن،داشتم از دبیره معذرت میخواستم!همه میگفتن بابا قعطش کن خب!!!!

پیش خودم گفتم از اون قسمت که بیام بیرون قطع میشه دیگه!back رو زدم،از اون قسمت اومدم بیرونو از هدفم دور شدم،اما قطع نشد!!!

همه هی میگفتن بابا قطعش کن!میگفتم بلد نیستتتتتتتتمممممم!!!! اون نادیای بیشورم دلشو گرفته بود و فقط داشت میخندید!!!

اونقدر سرخ شده بودم که حس میکردم حرارت داره از گوشام میزنه بیرون!حس میکردم همه بخارایی که از کللم میاد بیرونو میبینن!!!

بالاخره نمیدونم کدوم آدم با فکری بهم گفت:بابا!صداشو کم کن خب!!!!!

منم تا جایی که میتونستم و فکر میکردم دیگه صداش نمیاد،کمش کردم!

اما چون تو گوش خودمم هندسفری بود،نمیشنیدم که قطع شده یا نه!!!همونطوری گوشیو پرت کردم تو جامیز،بین لباسا!

نگو این هنوز داره میخونه!! نادیا دیگه مرده بود از خنده و منم هندسفری رو در آوردم و گوش دادم دیدم بعله!

این هنوز داره میخونه!

بالاخره تمشک خانومی بهم فهموند که دکمه قرمزه رو که بگیری و فشار بدی،کلا قطع میشه!!!

اما چ فایده!

10 دقیقه گذشته بود و زنگ خورده بود و منم آبروم رفته بود!

حالا بدبختی این بود که زنگ بعدشم باز شیمی داشتیم!!!!!

خدایا چیکار کنم؟چیکار نکنم!!

زنگ بعد،قبل از اومدنش سر کلاس،رفتم پیششو بهش گفتم:

ببخشید من گوشیم سر کلاس زنگ خورد!!!!آخه گوشی مال داداشم بود!بلد نبودم قطعش کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


فک کنم تو دلش گفت خاک بر سر داداشت با این زنگ خور ضایعش! شایدم گفت:برو دختر!خر خودتی!اما با یه نگاه عاقل اندر سفیه (صفیه؟!!)بهم گفت: عیب نداره!از این اتفاقا پیش میاد!!خودتو ناراحت نکن!!




پ.ن1: ببخشید اگه خیلی بد نوشتم!اصلا فک نمیکردم اینطوری از آب در بیاد!این روزا اصلا اعصابم سر جاش نیس.


پ.ن2:دوس دارم همینطوری پ.ن بنویسم!یه جورایی عقده پ.ن دارم!به خدا وقتی دارم متنو مینویسم یادمه که چی بگما!اما همین که میرسم به تهش،یادم میره!!!! الانم گفتم همینطوری این پ.ن رو بذارم،عقده ای نشم!


پ.ن3: دلم خواست تو این پستم یکم شکلک استفاده کنم ، حداقل قابل خوندن بشه! مثل سسی که میزنن رو ساندویچ،که قابل خوردن بشه!


پی کامنت خصوصی نوشت: تایید نکردم،اما برای کامنت خصوصی،میتونستید برید سمت چپ وبلاگ،قسمت منوی اصلی،تماس بامن.ممنون بابت تبریک.مال شما هم مبارک باشه.




نظرات 18 + ارسال نظر
بهنام جمعه 1 مهر 1390 ساعت 12:25 ق.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلاااام
بی خیال باباااااا
به قول همون استادتون پیش میاد خب!
اگه قرار باشه با یه آهنگ کلاس بره رو هوا که کلاس ما به جای عمران میشه فضانوردی!!!!!

الان میخواستی بگی عمران میخونی؟!
نه !
الان میخواستی بگی عمران میخونی؟؟!!!!!!

دخترک زبون دراز جمعه 1 مهر 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com

مردم از خنده خانومیکاش اونجا بودم

بعله!
جات خالی کللی سرخ شدم!!!!!

الف جمعه 1 مهر 1390 ساعت 01:08 ق.ظ http://www.inspiration90.blogfa.com



وااااای محدثههههه

وای عزیزم!چیزی شده؟ سرما خوردی؟!
سرفه میکنی؟!
دندونات خراب شده؟!
ماشالا سفیدن که!

الهام جمعه 1 مهر 1390 ساعت 01:09 ق.ظ http://sampad82.blogfa.com

خیلی خنده بود محدثه کلی خندیدم...
ما همچین مواقعی دس جمعی صلوات میفرستادیم!

ایول بابا!!!
فک میکردم باید رقصید!
نگو باید صلوات فرستاد!!!! :دی!

کیانا جمعه 1 مهر 1390 ساعت 02:00 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلااااااااام یرههههه
هرررررررررررر وااااای خدا تصورشم خنده دار بوووود . حالا شماها آهنگ گوش میکردین ما میوه میخوردیم
یه بار داشتیم میوه میخوردیم دبیر عروض وقافیه مون دید...بعد برگش گف شماها اومدین پیک نیک یا کلاس درس؟؟؟!!!!
اما چون ما خیلی بچچه درس خوون بوودیم هیچی دیگه بهمون نگف...خیلی دبیرمشتی بود...
عقده اییییییییییییی
حالا دفترت کجاس که سعدی نوش نداری ها؟؟؟؟؟

آره اون پشت بچچه های ما هم میوه میخوردن!
اما من میوه دوس ندارم!!!

تو درس خون بودییییییی؟؟؟؟!!!!!!!

خب چیهههه؟؟!!! دوس دارم پ.ن رووو!!!!

گیر دادیا!
حالا هیشکی نمیخونتش!تو چی میگی این وسط؟!
اون اتاق بود دفترم!حوصله سعدی نوشت ندارم!!!

مانے ! جمعه 1 مهر 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://foshar.blogsky.com/

عزیز من اینکارا از تو بعید نیست ... می‌شناسمت دیگه ! :دی
تـــو دبیرستان پسرونه موزیک گوش نمی‌دند ، بلکه می‌پردازند به انواع و اقسام فیلمای خونوادگی مثبت 18 !! :دی ... تازه اونجا میزگرد تشکیل می‌دند و فیلمارو نقد هم می‌کنند ! :دی :دی
خوب در همین حین چندباری هم پیش اومده که یهویی صدای این فیلما می‌پیچه تــو کلاس و ... فک کن
خیلی باحاله ها !! :دی

بگو ببینم غیر از اون شیش سال،دیگه منو کجا دیدی که انقدر خوب میشناسیم؟؟!!!!

biiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiib!!!! (این مربوط به دبیرستانای پسرونه بود!)

یعنی سر کلاس فیلم میبینین؟یا تعریفش میکنین اونوقت؟!

Mohammad جمعه 1 مهر 1390 ساعت 01:46 ب.ظ http://vatandoost.blogsky.com

پووووووووووف
آره این نوکیا همینجوره حرص آدمو در میاره
این اصطلاحت منو کشته
هندسفری دیگه چیه
حالا مگه میذارن سر کلاس آهنگ گوش بدی؟بابا چه باحال

ادای منو در میاری میگی پووووووووف؟؟!!!!

هندسفری دیگه!! بعضیا هندزفری هم میگن! handsfree!!!
همونی که سیم داره!میکنن تو گوش،میزنن به موبایل،آهنگ گوش میگن دیگه!!!!!!!!
ببینم!نکنه منو مسخره کردی؟!!!

میذارن؟؟!!!! هررررررررررررررررررررررررررررررررر!!!خیلی باحال بود!!!!
یه بار میخواستیم فرار کنیم،یکی از بچچه ها گفت بابا نمیذارن فرار کنیم که!!!!! هرررررررررررررررررررررررررر!!! خب مگه اجازه ایه؟؟!!! هررررررررررررررررررررررررررررررررررر!!!!

سرگیجه های کشــــدار جمعه 1 مهر 1390 ساعت 05:37 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

من این بلا سر کلاس عربی سرم اومد :)) استاده مرد بود ... مرده بودیم همه از خنده ... باورت نمیشه اما نفهمید :))) :دی

واقعا نفهمید؟!!
احیانا با دکتر ما نسبت فامیلی نداشته؟؟!!!!
شاید فهمیده به روی خودش نیورده،آخه مردا اینطورین.
حاجیم به روی خودش نمی آورد!

مانے ! جمعه 1 مهر 1390 ساعت 07:03 ب.ظ

اسکولا هم شاخ دارند هم دم ! تشخیص‌شون سخت نیست !!
شوخی کردم ... ناراحت نشی یه وخ :دی
نه هر فیلمی ... فیلم پـ.ـورنـ.ـو :دی
منو قاطی اونا نکنیاا ! نه اینو جدی می‌گم :دی

آره دیگه!اون شیش سال با هم داشتیم ترک اسگلیت میکردیم!!!!

آره جون عممت!
تو گفتی و منم باور کردم!!! :دی

دل آرام جمعه 1 مهر 1390 ساعت 10:43 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

این آهنگ رو نشنیدم ولی میتونم فضای کلاس و حس و حالت رو تجسم کنم .
فکر کن همه سر کلاس خواب بودن ، بعد یهو با دسته گل تو اینجوری شدن
بعدشم پیش میاد دیگه

هررررررررررررررر!!

نه بابا!
فقط ما چند نفر اینطوری بودیم!
بقیه داشتن درس میخوندن!البته یکی دیف ،یکی هندسه،چیزای متفاوت!
نمیدونی چ خر خونایی بودن که!!!!

علی شنبه 2 مهر 1390 ساعت 10:20 ب.ظ http://hees6.blogsky.com

سلام!
من اومدم با وب جدید!

سلام!
خوش اومدین!

کوالا یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 11:21 ق.ظ http://www.kouala.blogsky.com

خدا نکششت با این آهنگ گوش کردنت مهراسا
مردم از خنده

هرررررررررررررررر!!!

Mohammad یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 01:46 ب.ظ http://vatandoost.blogsky.com

پس هررررررررررررررررررررررررر

هررررررررررررررررررررررررررررررر!!!!!!!!!!!

حمید دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

اینجا که شکوفه هست حتما چیزهای قشنگتری هم هست

سلام
http://hamidhaghi.blogsky.com

نکرت سه‌شنبه 5 مهر 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی؟
بالاخره این رینگ تون رفت تو حلق کی؟
وای که چه اهنگ لوسی

bahar پنج‌شنبه 7 مهر 1390 ساعت 01:52 ب.ظ http://mangeneshodegan.ir/

محدثـــــــــــــــــــه!!!
مردم از خنده

علی.م. پنج‌شنبه 7 مهر 1390 ساعت 04:31 ب.ظ http://hobnob.blogsky.com

ایول. خیلی باحال بود. کلی خندیدم.
واسه منم خیلی از این حکایات سره کلاس درس پیش اومده و همشو یه جوری ماست مالی کردم رفت.
ولی در کل باحال بود.
دیگه چه خبرا آبجییییییی؟

هیچی!
سلامتی شما!
رفتم دانشگاه آزاد کرج مهندسی صنایع ثبت نام کردم!
اصلا خبر داشتی از دانشگاه من؟!
میدونستی چیا قبول شدم؟!
سراسری هم غیر انتفاعی مهندسی معماری آورده بودم!تهران!
اما خب کرجو رفتم!
تو چیکار کردی؟

علی.م. جمعه 8 مهر 1390 ساعت 06:05 ب.ظ http://hobnob.blogsky.com

نه نمیدونستم. شرمنده پستهای قبلیتو نخوندم.
تبریک میگم. خوشحالم کردی
منم بهمن ماه کلاسهام شروع میشه. همون شیراز

خواهش میکنم!!!
مرسی!
تو ام موفق باشی داداشی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد