فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

یادم تو را فراموش...

19 دی...امتحان زبان...


....................................................


خیلی چیزا میخواستم بگم. یه پست نوشته بودم واسه این روز. اما "بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده..."


فقط دوتا لینک آهنگ میذارم:

 

آهنگ یک


آهنگ دو:


وقتی محتاج تو بودم،تو فداکاری نکردی


حال و روز منو دیدی،اما باز،کاری نکردی


شونه خالی کردی از من،با هزار عذر و بهونه


درد و دل کردم دوباره،با در و دیوار خونه...



آخر نوشت: خیلی حرفا هست واسه گفتن اما یادم تو را فراموش...


+ برمیگردم نوشت: من خوبم!خوب ِ خوب.

                                

                                  به زودی در این مکان پستی دایر میگردد! 

باورم نمیشه....

یادتونه توی این پست از مهمونی خونه ی مهسا اینا گفته بودم؟

دیشب فهمیدم خواهر 20 و خورده ای سالشش فوت شده!

باورم نمیشه...

اون که انقدر قشنگ ترکی میرقصید! چرا یهو.....؟؟؟

خدایا.................

خیلی حس کوفتی ایه،

وقتی خیره بشی به گزینه ی حذف وبلاگ....

من و یلدا

پریشب شب یلدا بود!

خیلی دوس داشتم قبلش یه پست اینجا بذارم،سرم خیلی شلوغ بود ولی!

همه میخواستن تلپ شن خونه ی ما، منم ساعت 3 از یونی اومدم خونه،خسته و کوفته،دِ حمالی کن!

خلاصه که صب که 6 پا شده بودم،یه دقه هم نتونستم بخوابمو یه کله تا خود شب داشتیم کار میکردیم!

یعنی من! مامانم برای نو عروس خانوم رفته بود آجیل و هندونه و کادو و از این چیزا ببره!

آخه من موندم اینا چه رسماییه؟؟؟؟؟!!!

خلاصه که مهمونا ریختن و شب یلدا آغاز گشت!

تا مامان بیاد مردم و زنده شدم!

دلم میخواست موقعی که صداها رو نمایی میشن باشم اونجا! حالا!

خلاصه فال حافظ گرفتیم و حافظ هم به ما گفت که بیاموزمت کیمیای سعادت،ز هم صحبت بد جدایی،جدایی!!!

قشنگ ترین اتفاق اون شب،برای من،یکی این بود که داییم،بعد از مدتها دستمو گرفت و کللی قربون صدقم رفت و منم کللی خر کیف شدم و براش نوشابه باز کردم،یکی دیگه ام دختر دایی نمکدونم بود که برام شعر شب یلدا رو خوند!

دلم داشت پر میکشید واسه گذاشتن صداش تو پست بازیا!

اما وقت نکردم آپلودش کنم و بفرستمش!

ولی میذارمش همین جا تا برای همیشه تو یادم بمونه!

هم فایل صدای خودم،هم صدای مطی!

ببخشید اگه صدام یکی غم داره!

دلم برای عموهام تنگ شده بود....


این که لینک بازیاس!


این صدای منه،              


اینم صدای عشقم،مطی کوچولو!!!


یه آدم عصبانی!!!!

چرا؟

نه واقعا چرا؟!

چرا من نباید بخوام که توی تاکسی،پشت بشینم؟!

خب معلومه دیگه!!! چرا نداره که! واسه این که اذیت میشم!

چرا اذیت میشم؟! چون هیشکی رعایت نمیکنه!بابا!آقای به اصطلاح محترم!!اینی که بغلت نشسته دختر خالت نیستا!!!!ماشینم ماشین خالت نیس!تاکسیه!

یه ذره خودتو جمع کنی به هیشکی بر نمیخوره! منم آدمم،نمیتونم که بچسبم به در ماشین،که تو اون لنگاتو شیش متر از هم وا کنی و راحت بشینی!

تو!آره با تو ام!!! تویی که خوابتو میاری تو ماشین! عزیز من! من نمیگم نخواب!بخواب!هرچقدم دلت میخواد بخواد!فقط جان مادرت به این سمت کج نشو!اینهمه جا هست! نکنه میخوای تعارف بزنم بیای سرتو بذاری رو شونم؟؟؟!!! نه تورو خدا تعارف نکنیا!!!بفرما!!!!

به خدا جبهه نمیگیرم که بیاین و بگین مشکل از خودته و تو فلانی و سخت میگیری و از این حرفا!!!

آدمای "آدم" هم زیاد دیدم!خیلی بیشتر از این چند ده نفری که کنارم نشستن!اما واقعا آدم تا یه جایی میکشه!

چند تا از مشکلایی که برام سر همین تاکسی سوار شدن پیش اومده رو بگم تا باور کنین؟ چند تا دختر براتون بیارم که جرئت سوار شدن تو تاکسی ای که همشون مردن رو ندارن؟!

فک میکنین واسه چیه؟

آقای محترمی که امروز پیشم نشسته بودی!میدونم عمدی در کار نبوده!اما خب این دلیل نمیشه که جای یک و نیم نفر آدم رو بگیری،در صورتی که میبینی من با دوتا دستم دستگیره ی درو چِسبیدم!!!

آقای .......(بیییبببب) ی که اون روز کنارم نشسته بودی و وقتی پیاده شدم همراه با من پیاده شدی و من مطمئن شدم که قصدت از ماشین سوار شدن فقط.... استغفرالله!  لطفا بفهم که خیابون جای این چیزا نیس. تاکسی جای این عوضی بازیا نیس.

منی که سوار تاکسی میشم،واسه امنیتمه که این کارو میکنم!وگرنه خر نبودم که پول تاکسی بدم!میرفتم آتو میزدم!

اونوقت تو اومدی و امنیت منو میبری زیر سوال؟!

میدونی وقتی از ماشین پیاده شدم و تو ام با من پیاده شدی،از ترس تا خود خط بعدی دویدم؟ صدامو شنیدی که وقتی داشتم کرایه رو حساب میکردم،چجوری میلرزید؟ فقط کافی بود خودتو تو آینه نگاه میکردی ببینی در چه حالی!

همین تو باعث شدی که دیدگاه من نسبت به تمام مردای توی تاکسی اینطوری شه!

شرمنده! دلم خیلی پر بود!!!! :دی


پی التماس نوشت: آقایون محترم بلاگستان! خواهش میکنم!خواهش میکنم!خواهش میکنم،وقتی میخواین سوار تاکسی بشین و یه دختر تنها رو میبینین،اجازه بدین اون جلو بشینه! اونم مثل خواهرتون! بذارین حداقل یه جا این دخترای بد بخت احساس امنیت کنن!


پی ذجه نوشت! : آقایون!به خدا وقتی یه خانوم که کنار دست شما نشسته خودشو میکشه اون طرف،به این معنی نیست که بفرما راحت بشین!!!

یه ذره به نچ و نوچ کردن این دخترای بیچاره هم توجه بنمایید!


پی نوشت: آقایون محترم بلاگستان! قصدم توهین به هیچ گونه جنسی نبوده و نیست،قبلا هم گفتم که خیلی بیشتر از این چند نفر ،آدم خوب دیدم. قبلا از توجه به امنیت دختران این مرض و بوم،کمال تشکر از شما رو دارم!!! :دی


راستی نوشت!: انقده از این 90 بدمم میییییااااااااااااددددددددددد!!!!!