فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

یه آدم عصبانی!!!!

چرا؟

نه واقعا چرا؟!

چرا من نباید بخوام که توی تاکسی،پشت بشینم؟!

خب معلومه دیگه!!! چرا نداره که! واسه این که اذیت میشم!

چرا اذیت میشم؟! چون هیشکی رعایت نمیکنه!بابا!آقای به اصطلاح محترم!!اینی که بغلت نشسته دختر خالت نیستا!!!!ماشینم ماشین خالت نیس!تاکسیه!

یه ذره خودتو جمع کنی به هیشکی بر نمیخوره! منم آدمم،نمیتونم که بچسبم به در ماشین،که تو اون لنگاتو شیش متر از هم وا کنی و راحت بشینی!

تو!آره با تو ام!!! تویی که خوابتو میاری تو ماشین! عزیز من! من نمیگم نخواب!بخواب!هرچقدم دلت میخواد بخواد!فقط جان مادرت به این سمت کج نشو!اینهمه جا هست! نکنه میخوای تعارف بزنم بیای سرتو بذاری رو شونم؟؟؟!!! نه تورو خدا تعارف نکنیا!!!بفرما!!!!

به خدا جبهه نمیگیرم که بیاین و بگین مشکل از خودته و تو فلانی و سخت میگیری و از این حرفا!!!

آدمای "آدم" هم زیاد دیدم!خیلی بیشتر از این چند ده نفری که کنارم نشستن!اما واقعا آدم تا یه جایی میکشه!

چند تا از مشکلایی که برام سر همین تاکسی سوار شدن پیش اومده رو بگم تا باور کنین؟ چند تا دختر براتون بیارم که جرئت سوار شدن تو تاکسی ای که همشون مردن رو ندارن؟!

فک میکنین واسه چیه؟

آقای محترمی که امروز پیشم نشسته بودی!میدونم عمدی در کار نبوده!اما خب این دلیل نمیشه که جای یک و نیم نفر آدم رو بگیری،در صورتی که میبینی من با دوتا دستم دستگیره ی درو چِسبیدم!!!

آقای .......(بیییبببب) ی که اون روز کنارم نشسته بودی و وقتی پیاده شدم همراه با من پیاده شدی و من مطمئن شدم که قصدت از ماشین سوار شدن فقط.... استغفرالله!  لطفا بفهم که خیابون جای این چیزا نیس. تاکسی جای این عوضی بازیا نیس.

منی که سوار تاکسی میشم،واسه امنیتمه که این کارو میکنم!وگرنه خر نبودم که پول تاکسی بدم!میرفتم آتو میزدم!

اونوقت تو اومدی و امنیت منو میبری زیر سوال؟!

میدونی وقتی از ماشین پیاده شدم و تو ام با من پیاده شدی،از ترس تا خود خط بعدی دویدم؟ صدامو شنیدی که وقتی داشتم کرایه رو حساب میکردم،چجوری میلرزید؟ فقط کافی بود خودتو تو آینه نگاه میکردی ببینی در چه حالی!

همین تو باعث شدی که دیدگاه من نسبت به تمام مردای توی تاکسی اینطوری شه!

شرمنده! دلم خیلی پر بود!!!! :دی


پی التماس نوشت: آقایون محترم بلاگستان! خواهش میکنم!خواهش میکنم!خواهش میکنم،وقتی میخواین سوار تاکسی بشین و یه دختر تنها رو میبینین،اجازه بدین اون جلو بشینه! اونم مثل خواهرتون! بذارین حداقل یه جا این دخترای بد بخت احساس امنیت کنن!


پی ذجه نوشت! : آقایون!به خدا وقتی یه خانوم که کنار دست شما نشسته خودشو میکشه اون طرف،به این معنی نیست که بفرما راحت بشین!!!

یه ذره به نچ و نوچ کردن این دخترای بیچاره هم توجه بنمایید!


پی نوشت: آقایون محترم بلاگستان! قصدم توهین به هیچ گونه جنسی نبوده و نیست،قبلا هم گفتم که خیلی بیشتر از این چند نفر ،آدم خوب دیدم. قبلا از توجه به امنیت دختران این مرض و بوم،کمال تشکر از شما رو دارم!!! :دی


راستی نوشت!: انقده از این 90 بدمم میییییااااااااااااددددددددددد!!!!!

نظرات 19 + ارسال نظر
Mohammad سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 01:24 ب.ظ http://vatandoost.blogsky.com

خواهر کی اذیتت کرده بگو بزنگم بچه ها بریزن دخلشو بیاااااااااااااااااااااارن
زود زود بگو تا بدبختش کنم!
اما واقعا خدا وکیلی چرا بعضیا اینجورین؟
من خودم تو تاکسی ای جایی بشینم دختری کنارم نشسته باشه همچین بهش جا میدم که خودم بچسبم به در!
کلا فمینیسمی (البته در حالت اعتدال) تو خونمه! :D
شما هم ناراحت نشو یبار دیگه از این مسایل پیش اومد اشاره کن دیگه فردا دنیا نمیبینتش!

/// اما جدی جدی خیلی ناراحت شدم...واقعا ناراحت شدم...آخه کی این وضع درست میشه؟!
اه اه اه اه

ای وای! تو خون خودتو کثیف نکن!!!!
آفرین بر تو !!!!
آخه یه چی بگو ازت بر بیاد!!! :دی

هی وای من!!!!

دختری از یک شهر دور سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://denizlove.blogsky.com/

چقدر عصبانی!!!!!!!!!!!
نفس عمیق بکش... اروم باش.... الان دوسه تا فحش عوض من هم بده!!! واقعا بعضی ها اصلا رعایت نمیکنن حال ادمو!!!!!!! اه!!!!

حیف که اینجا بچچه رد میشه!وگرنه میگفتم چه اتفاقاتی که نیفتاد!!!!!
هالههههههههههه!!!! بیا بغلم کننننننننننننننن!!!!!!

م . ح . م . د سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 06:55 ب.ظ

چرا از 90 بدت میاد ؟! دلتم بخواد ... به این خوبی

من اینهمه نوشتم تو فقط اون یه خطو دیدی؟؟!!!!!!!
خدا به داد برسه!!!!
هیچم خوب نیس! خیلی هم بده!

مانے ! سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 08:01 ب.ظ http://foshar.blogsky.com

به عنوان طرفدار حقوق زنان و کودکان میفهمم چی میگی :دی
الهی بمیرم ! :دی

آخ خدا از دهنت بشونه!!! :دی
تو تو تمام کامنتات،بالاخره یه حرف درست حسابی زدی!!! :دی
محسن این مربع هایی که بالاش دوصفره پایینش 90،یعنی چی؟!
نکنه داری ویروس میفرستی واسه ما؟!!!!

مانے ! سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 08:37 ب.ظ

آها ، پس خرابه ؟ هیچی چیز مهمی نبود ! :دی


حواست باشه هاااااااا!!!! :دی

Na30b سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://www.fosil.blogsky.com/

فدات شم این مواردی که گفتی برای من هم پیش اومده اما نباید اعصابت رو بهم بریزی انشا... که جامعه ی ما هم یه روزی درست بشه

خب نمیشه که!!!!
ما نیز امیدواریم! :دی

کیانا چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

تصورت توو حالت عصبانی
لپای قرمز و گوشایی که دود ازشون بلند میشه خیلی باحالهههههههههههههههههههههههه

کوووووووووفففففففففففففففففففتتتتتتتتتت!!!
ایشالا یکیم بیاد خودشو بماله به تو ببینم چجوری میشی!
والا!

FarNaZ چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 03:59 ب.ظ http://shanzelize.blogsky.com/

انقد بدم میاد از بی شرف بازیه بعضی از آقایــــــــــــــــــــــون !!!
-
پس موضوع سوراخ چی شد محدثه؟

منم همینطور!!!
___
فرناز؟!!!
نچ نچ نچ!

الان حیف که اینجا کامنت دونیه!!! :دی

آذرنوش پنج‌شنبه 24 آذر 1390 ساعت 09:56 ب.ظ http://azar-noosh.blogfa.com

خیلیییییییییییییییییییییییی .............................هستن البته بعضیاشون...من که تا یه مرد با نیش بااااااااااز میاد جفتم میشینه زود کیف واقعا پت وپهنمو میزارم بینمون...آی قیافشون دیدنیه آی دیدنیه

واقعا کیف میذاری؟؟!!!
چجوری کیف میذاری هیچی بهت نمیگن؟!!!
غر نمیزنن جاشون تنگ میشه و اینا؟؟!!!!

آذرنوش جمعه 25 آذر 1390 ساعت 03:15 ب.ظ http://azar-noosh.blogfa.com

راستی منم از ۹۰ بدم میاد(این کامنت تقدیم میشود به محمد

منم همراهیت میکنم!

بهنام جمعه 25 آذر 1390 ساعت 03:19 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلااام
خب تا حدی درست میگی! ولی بهتره تا حدی هم اعتدال در این زمینه رعایت بشه! مثلآ بعضیا هستن اینقدر خودشون رو میکشن اونور و ما هم خودمون رو میکشیم اینور که یه فاصله ای بینمون ایجاد میشه که یه نفر دیگه هم میتونه بیاد بینمون بشینه! خب حالا عین آدم بشینیم کنار هم نمیخوریم که همو باباااا!!!

آره بهنام جان،من خودمم تو پستم گفتم که آدمای آدم زیاد دیدم،منظورم همون آقایون محترم بود.
ولی خوش خیالی هم خیلی بده!
یه بار که من با خیال خوش راحت نشسته بودم و طرف هم کاملا منطبق بر من بود (!!!) وقتی بقیه ی مسافرا پیاده شدنریا، شروع کرد به ریختن کرمش!
منم با شیش متر فاصله ازش نشستم!!!!
واقعا آدم نمیتونه بگه الان این فرد اینطوریه،این یکی نیس!
پس بهتره که کاری کنیم که نه سیخ بسوزه،نه کباب.

bahar جمعه 25 آذر 1390 ساعت 08:31 ب.ظ

خو دوسی جونم لبهای غنچه مانندت رو باز میکردی و میفرمودی آقا خودتو جمع کن:دی من از این جمله زیاد استفاده میکنم:دی
یادم افتاد به یکی از دوستام ،که سوار تاکسی میشه بعد یه پسره هم سوار میشه و جلو میشینه،هی برمیگشته عقب نگاه دوستم که مجله میخونده میکرده،بعد از 5-6 بار برگشتنِ کلش به عقب،دوستم با خونسردیِ کامل میگه،یه بار دیگه برگردی سمت من، دماغ تو صورتت نمیمونه:دی همه میزنن زیر خنده،پسره هم همونجا پیاده میشه:دی

وای من میرمیرم و زنده میشم تا یه همچین جملاتی از دهنم بیاد بیرون!!!!!
جدا؟!
چ با اعتماد به نفس!
هرررررررررررررررررررررررررررررررررر!!!

آذرنوش شنبه 26 آذر 1390 ساعت 12:43 ب.ظ http://azar-noosh.blogfa.com

آره تو هم بزار ...تاحالا که به من چیزی نگفتن ...و...میکنن چیزی بگن البته واسه اونایی که پسرای خوبین این کارو نمیکنم بستگی به این داره که کی جفتم بشینه...اوهوووووووووووم

والا چی بگم!
باشه سعیمو میکنم!
اوهههوووووووووممممممم!!!

اوجوبه دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://www.ojobeam.blogsky.com

سلام آجیه خوووووووووووووووووووووووووووووشگلم!!!
فدات بشم که تند تند بهم سر میزنی دوستت دارم دوسی جون
راجب اون نظری که بهم دادی باید بگم من غیر میعاد خیلی هارو دوس داشتم و براشون غصه میخوردم ولی از وقتی میعاد اومد فهمیدم همه ی اونا کشک بوده و وقتی که غرورو وجودمو زیر پاهاش له میکرد و باز هم نمیتونستم ولش کنم بجای این که از اون سرد بشم از خودم سرد میشدم این اتفاق بارها و بارها واسم افتاد تا من فهمیدم که عاشقشم
من با سردی هاش و بدرفتاری هاش ازش سرد نمیشدم چون عاشق محبت ها و خوش رفتاری هاش نشده بودم من عاشقه خودش و وجوودش شدم وجودی که حس میکردم یه تکه از تنه خودمه!!! یه تکه از قلبم!!!
واس همینه که ازش سرد نمیشم. چون واقعا عشق رو حس کردم.


ولی من اگه جای تو بودم،تا حالا 1000 بار تموم کرده بودم!

اوجوبه دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 09:34 ب.ظ http://www.ojobeam.blogsky.com

خواهری درسته بعضی ها اصلا رعایت نمیکنن ولی باید خودت رو بزنی به بیخیالی و زیاد حرص نخوری با این همه غم و غصه آدم بخاطره این چیزای سطحی هم حرص بخوره حتما سکته میکنه!!!
واس همینه سکته در جوانان زیاد شده دیگه
آجی سعی کن بیخیالی طی کنی.

من بیخیالم!
من بیخیالم!
من بیخیالم!

سه بار گفتم ملکه ی ذهنم شه!

جزیره سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام علیکم
والا ما تجربه ی تاکسی سواری نداریم. نه اینکه تا حالا سوار نشدیما ،نه ،ولی خب اون دفعات معدودی هم که نشستیم مشکلی نبوده. همیشه هم کیفمو گذاشتم بین خودم و کناری(اگه اقا باشه).
البته در راستای تاکسی سواری و اذیت و ازار کنار دستی به خصوص اگه اقا باشه یه چی بگم حال کنی
اقا ما یه بار سوار تاکسی شدیم با یونولییییییییییییتبعد این یونولیته بزرگ هم بود تمام طول مسیر این یونولیته رو اقاهه کناریمون چسبیده بود چون اگه من میچسبیدم میخورد تو صورتش.به هرحال دیگه به خاطر خودش هم که بود مجبور بود بچسبه دیگه
محدثه جان تو خودتو ناراحت نکن بروبچ معماری حق تمام خانومای تاکسی نشین رو از اقایون تاکسی نشینِ بغل دستی میگیرن .چه جوری؟ با فرو کردن یونولیت و چوب و تحته و ماکت و اجسام نرم و زبر و تیز و تمیز و کثیف فراوان در دست و صورت و چشم ...
حال کردی؟

علیک سلام!
بنده خدااااااااااااااااااااااا!!!!!
خب ما که یونولیت و چوب و اینا نداریم که فرو کنیم در صورت و چشم و .... ()مردم!بیاد چیکار کنیم؟؟!!!!!
از طرف من حمله کن پس! :دی

بسی حالیدم!!!

جزیره سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 03:23 ب.ظ

خاهر خصوصیتو چک کردی؟

بلیییییییییییییی!!!
ممنونم!

FarNaZ سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 11:30 ب.ظ http://shanzelize.blogsky.com/

بله کامنت دونی کلا جای میمون و مبارکی میباشد

فوضول اینجایی؟؟؟

حس جمعه 2 دی 1390 ساعت 11:22 ق.ظ

دیگه تو این دور و زمونه کسی به فکر کسی نیست .
همه به فکر خودشونومنافع خودشونن.

منافع؟؟؟؟؟
واقعا یه همچین چیزی منافع آدما محسوب میشه؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد