با عرض پوزش از تاخیرات به وجود آمده بدینوسیله عید سعید غدیر خم را به شما عزیزان تبریک میگویم!
عیدیم میخواین بگردین لینک عید پارسالو بیارین همون عیدیو نگا کنین!
نرخ عوض نشده! :دی
ممنون از کسایی که عیدو تبریک گفتن!
ممنون از کسایی که حالمو جویا شدن،جواب خصوصیا رو هم که دادم! :]
همین دیگه!
برید خوش باشید اونوقت بگید محدثه بده!!! :|
پ.ن: هاله جونم تولدت مبارک!!! هاله وسطیه! :دی
همتون گاوین!
مخصوصا تویی که توی آینه وایسادی!
پ.ن: دوستان به خودتون نگیرین،اونایی که باید میفهمیدن خودشون فهمیدن :)
پ.ن2: ک گ ه ا ب خ ت ! به خاطر دل داغونِ منه! :)
پ.ن3: تابه حال دیده ای کسی را که
برقصد،
اشک بریزد،
برقصد و اشک بریزد؟!
ندیده ای؟!
بیا!
من هشتمین ِ این عجایب ام...
سایه ی "تو" دیگر بالا سرم نیست
و آفتاب
مستقیم
میتابد بر روزمرگی هایم...
پ.ن: واسم دعا کنید. رسما دارم بد بخت میشم! دارویی که باید مرتب استفاده میکردم رو دیگه شرکتش تولید نمیکنه! بدون جایگزین! واسم دعا کنید...
کسی برادرم نمیشود...
یادش بخیر! قبل تر ها جنیفر لوپز را نمیشناختم چه برسد به اینکه بدانم بدنش را بیمه کرده است...
قبل تر ها از مایکل جکسون تنها یک اسم شنیده بودم و نمیدانستم خواننده است یا بازیگر،نر است یا ماده... یادش بخیر! اولین بار هم او را در روزنامه ی همشهری دیدم و زود چشمانم را دزدیدم از بس که ترسناک بود...
قبل تر ها نمیدانستم وتکا هم یک نوع شراب است و تنها شامپاین را از توی فیلمها شنیده بودم... قبل تر ها نمیدانستم کاباره چجور جاییست و گاهی فقط این اسم را در بین حرفهای زنانه میشنیدم... قبل تر ها فیلم های پخش شده از دختر ها را فقط در جایی دورتر از دور تصور میکردم نه بغل گوشم...
قبل تر ها زیر باران پیاده قدم میزدم برای اینکه عطرش را نفس بکشم همراه با تو...
یادش بخیر... قبل تر ها، همان موقع ها که دانشجوی شهرستان بودی روزی چهل و پنج دقیقه با تلفن با تو صحبت میکردم و هر دو دقیقه یک بار این جمله بر زبانم جاری میگشت "کِی میای؟"
قبل تر ها آخر هر مکالمه میگفتی خداحافظ میگفتم یه چیز یادت نرفته؟ و تو میگفتی دوستت دارم...
قبل تر ها پایت را که از خانه میگذاشتی بیرون دلم بهانه ات را میگرفت... قبل تر ها حتی برای مسافرت های چند روزه ات ساعتها گریه میکردم... قبل تر ها وقتی از مسافرت بر میگشتی تنها چیزی که هیچ وقت فراموش نمیکردی سوغاتی من بود...
قبل تر ها دیر وقت که میشد بهانه جور میکردی برای بیرون رفتن تا آماده شوم و مثل همیشه دور میز چهار نفره ی ته کافی شاپ،دو نفری بنشینیم و من شیر موز بخورم و تو کاپوچینو...
قبل تر ها همیشه دسته گلهایی که به آب داده بودم را تو از آب میگرفتی....
اما برادرم!
درست است که الان کلی آهنگ از جنیفر لوپز در موبایلم دارم، درست است که میدانم مایکل جکسون چه عمل ها که بر روی خود ِ وحشتناکش انجام نداده است، درست است که اطالاعتم در مورد کاباره و وتکا و شراب و این زهر مارها زیاد است،درست است که تو ازدواج کرده ای و سر کار میروی و زندگی دارد طی میشود و شاید از دور "نگران" ِ احوال خواهر کوچکت باشی...درست است که دیگر بیشترین اس ام اس هایم از طرف تو نیست... درست است که گاهی میرنجی و میرنجم...درست است که گاهی فرار میکنم از حرف زدن های جدی ات که حس خفگی به آدم میدهد...
اما باور کن!
باور کن که هیچ وقت از باران به اندازه ی شبی که ماشین را پارک کردی تا در آن هوای مطر زیر نم نمش قدم بزنیم لذت نبردم!
باور کن هیچ وقت از گریه هایم برای نبودن هایت پشیمان نشده ام!
باور کن هیچ وقت عاشقانه های برادریت را به فراموشی نسپرده ام!
و باور کن...
باور کن که هیچ وقت... هیچ وقت ِ هیچ وقت... دنیا برادری مثل تو را نصیب هیچ خواهری نکرده و نخواهد کرد...
باور کن که تا همیشه ی همیشه ی همیشه عاشقت خواهم ماند
و هیچ چیز... هیچ چیز ِ هیچ چیز نمیتواند عشق تو را از قلبم پس بگیرد!
باور کن دیشب که این پست را میخواندم تا ساعتها گریه کردم... باور کن وقتی این پست را مینوشتم بغض امانم را بریده بود و گونه های خیسم را از ترس مادر تند تند پاک میکردم!
برادرم!
عشق ِ من!
باور کن!
باور کن که همه میدانند که در قلب من،کسی برادرم نمیشود!
برای تمام زندگی ام!
بد بودنم را ببخش...
پلکم میپرد اما...
قرار بر آمدنِ هیچ میهمانی نیست!
تنها... از اعصاب است...!!!
پ.ن:دلم پاک شدن میخواهد...
مثل لکه ی کوچکی از روی شیشه ی اتاق!