فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

فصل شکوفه

من صدای بازتاب خویش را میشنوم...در این قمار،حاکم،تنهاییست...

خاطره

دوش به دوش 
در زیر دوش
قدم هایش را تنظیم میکرد
میشست سرش را از فکر
ورنى قرمز برق میزد
کف توى چشمهاى خیس
روى نوک پا ایستاد
آب داغ کف ها را شست
بوسید و رفت
چشمى که میسوخت از کف را
وسط خیابان ایستاد وبرگشت و خندید و چشمش را
بست و باز کرد
بست و باز کرد
لرز
ماشین
آب
ترمز
سرد
سردرد
کف روى چشم
جسم بی جان
سرد داغ سرد داغ
کف خیابان
کف حمام
زنى که مرد
مردى که مرد
نظرات 1 + ارسال نظر
شانیا سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 03:15 ب.ظ http://eshghoehsas.mihanblog.com

یک شب از کوی خرابات گذر کن ای دوست
به سماع و طرب و باده نظر کن ای دوست
بنگر مستی و بی هوشی رندانه ی ما
بدرون دل ما ساده سفر کن ای دوست
خوشحال میشم به وبلاگ منم سری بزنید و تبادل لینک داشته باشیم ... منتظرما
www.ranginsofreh.mihanblog.com
www.shirinikadeh.irancnblog.com
www.eshghoehsas.mihanblog.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد